ویژگی‌های منحصر به فرد مدیران استثنایی

کارمندان در واقع برای فرد دیگری کار می‌کنند، نه برای موجودیت یک شرکت و بنابراین مهم است بدانیم که رییس یک شرکت چه کسی باشد و یا چه رفتاری داشته باشد. کارمندان نقش و سهم خود در سازمان را از طریق روسایشان تصور می‌کنند. در این میان، عده کمی از مدیران هستند که کارمندان خود را با موفقیت تربیت می‌کنند و سازمان را به درجات بالا ارتقا می‌دهند. این عده از مدیران را می‌توان به سه دسته مدیران خوب، مدیران عالی و مدیران استثنایی تقسیم‌بندی کرد.
مدیران خوب، در تئوری خوب به نظر می‌رسند. مدیران بزرگ، شخصیت بزرگی دارند و عمل آن‌ها نشان دهنده ارزش آن‌ها است. اما مدیران استثنایی فرا‌تر از این هستند؛ نه به خاطر کارهایی که انجام می‌دهند و شما آن‌ها را می‌بینید، بلکه به دلیل کارهایی که از چشم شما پنهان است. مدیران استثنایی کارمندان استثنایی تربیت می‌کنند و کارمندان استثنایی نیز به نوبه خود سازمان‌های استثنایی می‌سازند.

مدیران استثنایی ویژگی‌هایی دارند که بسیاری از آن‌ها قابل رویت نیستند

مدیران استثنایی کارمندان استثنایی تربیت می‌کنند و کارمندان استثنایی نیز به نوبه خود سازمان‌های استثنایی می‌سازند.

می‌بخشند… و فراموش می‌کنند

وقتی کارمندی مرتکب اشتباه می‌شود – به ویژه اشتباه بزرگ – بسیار آسان است که برای همیشه آن کارمند را از منظر آن اشتباه نگاه کنید. اما یک اشتباه یا یک ضعف، تنها بخشی از شخصیت یک فرد را تشکیل می‌دهد. مدیران بزرگ می‌توانند یک قدم به عقب برگردند، اشتباه را نادیده بگیرند و در مورد کل شخصیت آن فرد فکر کنند.
اما مدیران استثنایی علاوه بر بخشش، می‌توانند آن اشتباه را فراموش کنند، چون می‌دانند که اگر کارمندی را از درون لنزهای یک اتفاق خاص ببینند، برای همیشه رفتارشان با آن کارمند تحت تاثیر آن اتفاق قرار می‌گیرد.

اهداف شرکت را به اهداف شخصی کارمندان تبدیل می‌کنند

مدیران بزرگ کارمندان را تشویق می‌کنند تا اهداف شرکت را محقق کنند. اما مدیران استثنایی کاری می‌‌کنند که کارمندانشان حس کنند هر کار مثبتی که انجام می‌دهند، هم به نفع شرکت است و هم به نفع خودشان. کارمندانی که اهداف شخصی داشته باشند – چه توسعه حرفه‌ای، چه یافتن فرصتی برای رشد و چه شانسی برای درخشیدن – همیشه نسبت به کارمندانی که برای تحقق اهداف شرکت کار می‌کنند، عملکرد بهتری دارند.

اقدام را به انگیزه و احساس تبدیل می‌کنند

گاهی اوقات کارمندان اقدام اشتباهی انجام می‌دهند. مثلا گاهی پروژه یا نقشی را بدون تصویب یا تایید مقامات بالا‌تر بر عهده می‌گیرند. گاهی بازی‌های سیاسی در محیط کار راه می‌اندازند و یا اهداف شرکت را قربانی اهداف شخصی خودشان می‌کنند.
وقتی این اتفاق رخ می‌دهد، خیلی ساده است که تصور کنیم این کارمندان قوانین شرکت را زیر پا می‌گذارند. اما تقریبا همیشه دلیل بزرگتری وجود دارد: اینگونه کارمندان احساس می‌کنند نادیده گرفته شده‌اند، هیچ اختیاری ندارند و منزوی هستند و به همین دلیل تلاش می‌کنند برای نقش خود در محیط کار معنا ایجاد کنند.
مدیران تاثیرگذار با اقدامات سروکار دارند. اما مدیران استثنایی به دنبال مسایل بنیادی در کار هستند که وقتی بر آن غلبه می‌کنند، به تغییرات مثبت بیشتری منجر می‌شود.

بدون اعتبارجویی، از دیگران حمایت می‌کنند

مدیران خوب، وقتی مشتری از آن‌ها ناراضی است یا فروشنده آن‌ها با بی‌پولی مواجه شده یا همکارشان احساس ناامیدی می‌کند، از آن‌ها حمایت می‌کنند. اینگونه مدیران می‌دانند که اگر این حمایت را نداشته باشند، اعتبار و شاید قدرتشان تحلیل برود. بعد از آن هم به کارمندشان می‌گویند: «نگاه کن، من این مشکل را برای شما حل کردم، اما…»
اما مدیران استثنایی هیچ چیز نمی‌گویند. آن‌ها احساس می‌کنند حمایت از کارمندانشان بهترین کار است و بنابراین نیاز به بازگو کردن آن نیست.

از تصمیم‌گیری در جمع اجتناب می‌کنند

وقتی قرار باشد تصمیمی جمعی گرفته شود، بیشتر اوقات بهترین فرد تصمیم گیرنده رییس شرکت نیست، بلکه بهترین فرد کارمندی است که بیش از همه به مساله مورد نظر نزدیک است.
قاطعیت یکی از کیفیت‌های یک رییس خوب است. مدیران استثنایی هم می‌توانند قاطع باشند، اما شیوه آن‌ها متفاوت است: آن‌ها معتقدند که بهترین فرد برای تصمیم‌گیری در جمع، خودشان نیستند و فقط تعیین می‌‌کنند که بهترین فرد برای تصمیم‌ گیری چه کسی است.

اجازه می‌دهند کارمندان درس‌های خود را بیاموزند

یک مدیر خیلی ساده می‌تواند از کارمندانش سوال بپرسد و لحظه‌های تعلیم‌پذیر را به یک درس برای کارمندانش تبدیل کند. اما اینکه بگذاریم کارمندان خودشان درس بیاموزند کار سختی است، با اینکه درس‌هایی که خودمان یاد می‌گیریم، برای همیشه در ذهن باقی می‌مانند.
مدیران استثنایی اهل سرزنش کردن یا دیکته کردن نیستند؛ آن‌ها با کارمندان خود همکاری می‌کنند تا بفهمند چه اتفاقی افتاده و چگونه باید اشتباه موجود را حل و فصل کنند. این مدیران به جای اینکه به دنبال راه‌های تادیبی باشند، راه‌های بهتر را پیدا می‌کنند.
نیازی نیست کارمندان خوب را سرزنش یا توبیخ کنید. آن‌ها خودشان می‌دانند چه اشتباهی مرتکب شده‌اند. گاهی ساکت ماندن، بهترین راه است تا ثابت شود این کارمندان اشتباه خود از یاد نمی‌برند.

اجازه می‌دهند کارمندان ایده‌های خود را داشته باشند

سال‌ها پیش در یک شرکت تولید صنعتی کار می‌کردم. روزی رییسم مرا برای کمک به نقل و انتقال دفا‌تر کنترل تولید فرستاد. این کار کاملا یدی بود، اما من به مدت دو روز موقعیتی داشتم تا در مورد چگونگی کنترل شدن جریان تولید کارخانه همه چیز را ببینم و بیاموزم.
این کار از نظر من بسیار جذاب بود و بعد‌ها از رییسم خواستم که به عنوان کارمند بخش تولید تحت آموزش قرار بگیرم.‌‌ همان دو روز، به مدت یک عمر شوق کارهای تولیدی و توسعه فرآیند را در من ایجاد کرد. چند سال بعد رییسم اعتراف کرد که مرا به بهانه کمک به جابجایی وسایل به آنجا فرستاده و می‌دانسته که من همه چیز را با چشمانی باز می‌نگرم و حس اشتیاق به این کار در من ایجاد خواهد شد.
مدیران استثنایی پتانسیل‌های بالقوه را در کارمندان خود کشف می‌کنند و راه‌هایی را می‌یابند تا آن‌ها ایده‌های خود را بیان کنند.

همیشه احساس می‌کنند می‌توانستند روز بهتری را پشت سر بگذارند

رهبری یک سازمان مجموعه‌ای از ناامنی‌ها را در خود دارد. مدیران همیشه نسبت به کارمندان، مشتریان و نتایج کاری خود نگرانی دارند. به همین دلیل است که مدیران استثنایی هر روز که به خانه می‌روند احساس می‌کنند می‌توانستند کارهای روزانه خود را بهتر و هوشمندانه‌تر انجام دهند. آن‌ها با خود می‌گویند کاش نسبت به کارمندان خود حساسیت و همدردی بیشتری داشتند. از همه مهم‌تر، این مدیران همیشه احساس می‌کنند که می‌توانند اعتماد کارمندان نسبت به خودشان را بهتر جبران کنند. به همین دلیل است که مدیران استثنایی هر روز وقتی وارد محل کار خود می‌شوند، سعی می‌کنند عملکردی بهتر از روز قبل خود داشته باشند.

عادلانه رفتار می‌کنند

بیشتر افراد انتخاب‌های خاص خود را دارند. اما مدیران استثنایی اینگونه نیستند. آن‌ها در قضاوت‌های خود بی‌طرف هستند و به همه کارمندان فرصت‌های مساوی می‌دهند. رفتار عادلانه و شفاف مدیران استثنایی، باعث می‌شود حس اعتماد در دیگران ایجاد ‌کنند که تاثیر بسزایی بر دیدگاه کارمندان نسبت به رییس و تیم شرکت دارد.

تیم را در اولویت قرار می‌دهند

مدیران استثنایی می‌دانند که بهترین منافعشان در گرو تیمشان است. بنابراین قبل از خودشان بر پیشرفت تیم متمرکز می‌شوند. هر گونه موفقیتی به تیم و شخص کارمندان اتلاق می‌شود. مدیران استثنایی می‌دانند چگونه خود را از مرکز توجه دور کنند و در عوض بگذارند هم‌تیمی‌هایشان بدرخشند.

به سرعت با مشکلات درگیر می‌شوند

هیچ چیز مخرب‌تر از این نیست که اعضای یک تیم نتوانند با هم کار کنند. درگیری‌های داخلی، فشار کاری، نافرمانی، کم کاری و دیگر موارد اینچنینی همگی می‌توانند بر بهره‌وری کاری اثرگذار باشند. مدیران استثنایی دینامیک‌های تیم را می‌شناسند و مسایل مخرب را خیلی زود تشخیص می‌دهند. آن‌ها قبل از هر گونه مقایسه، مسایل را با منطق رفع و رجوع می‌کنند.

تلاش‌ها را تشخیص می‌دهند

تلاش‌هایی که به ثمر می‌نشینند، همیشه فورا مورد قدردانی قرار می‌گیرند و بیشتر مواقع تلاش‌هایی که نتیجه‌بخش نیستند، مورد توجه نیستند. مدیران استثنایی می‌دانند که خود تلاش‌ انجام شده هم مهم است و حتی اگر این تلاش نتیجه نداده باشد، باز هم سختکوشی کارمندان خود را ارج می‌نهند. چنین قوه تشخیصی در حفظ انگیزه کارمندان و کمک به آن‌ها برای انجام تلاش‌های بیشتر در آینده، بسیار حیاتی است.

منابع:
۱) inc.com